نقد و برسی تکنولوژی فکر ؛ راز و مکتبهای فکری مشابه

در این وبلاگ قصد داریم بتدریج به نقد و برسی مکتبهای فکری جدیدی مثل تکنولوژی فکر و راز و فرمولهای موفقیت و امثالهم بپردازیم

نقد و برسی تکنولوژی فکر ؛ راز و مکتبهای فکری مشابه

در این وبلاگ قصد داریم بتدریج به نقد و برسی مکتبهای فکری جدیدی مثل تکنولوژی فکر و راز و فرمولهای موفقیت و امثالهم بپردازیم

رفتارهای انسان ریشه در چه چیزی دارد ؟

موضوع صحبت و آنچه در مکتب فکری تکنولوژی فکر مطرح میشود تماما در پی یافتن پاسخ به سوال فوق است .


چرایی رفتار انسان و فهم سیستم فکری و رفتاری بشر .


پاسخ این پرسش بس سترگ و پیچیده است بطوریکه حتی هم اکنون با وجود حجم عظیم پیشرفتهای تکنولوژیکی و پزشکی و روانشناسی هنوز با پرسشهای بی پاسخ بسیاری مواجهیم .


اولین حماقت و اولین اشتباه دکتر آزمندیان و تکنولوژی فکر در این است که ادعا میکند ریشه رفتارها و کردارهای بشر را شناخته است و میتواند رفتارهای ادمی را کنترل و اندازه گیری و هدایت کند . 


دکتر آزمندیان بارها و بارها در سخنرانی هایشان این عبارت و این مفهوم را تکرار میکنند که خدا میداند سیستم انسان چگونه کار میکند و دکتر آزمندیان را فرستاده تا نحوه ی کارکرد این سیستم ( انسان ) را به بقیه بیاموزاند و با بهره گیری و استفاده ی از این سیستم به هرچه میخواهیم برسیم . . .


آقای دکتر آزمندیان . . . شما بشر را بسیار کوچک و حقیر فرض کرده اید که اولا فکر کرده اید به جایگاهی رسیده اید که انسان را شناخته اید !!! و ثانیا بسیار اشتباه کرده اید که گمان کرده اید انسان رسالتی دارد و این رسالت هم خوب زندگی کردن و " رسیدن به خواسته هاست " .


اولا چه کسی گفته انسان رسالتی در این دنیا دارد ؟ این را از کجا آورده اید ؟ آیا صرفا بخاطر این که در ساختار حکومتی ایران به اصطلاح به شما " گیر " ندهند برای بشر و زندگی او هدف و رسالت قائل شده اید و اینهمه دم از خدا و تقوی و بهشت و راز و نیاز با خدا میزنید  ؟


دوما چه کسی گفته کمال انسان در رسیدن به خواسته هاست ؟


بسیاری معتقدند هدف همان مسیر است و انسان وقتی به هدف رسید آن هدف بی ارزش میشود ؛ از نظر انها هدف همان مسیر است .



رفتار انسان ریشه در خیلی چیزها دارد که شمارش و اندازه گیری آنها از توان خارج است چه رسد به کنترل و هدایت آنها ؛ علی الحساب چند مورد از مواردی را که به حکم آزمایشهای علمی و علوم روز به اثبات رسیده را بر میشماریم :


1- ژنتیک


اولین ریشه های رفتاری یک انسان در ژنهای وی نهفته است حتی قبل از اینکه ضمیر ناخودآگاه شروع به پردازش شود . اضطرابها و استرسها و تغذیه مادر در دوران بارداری همگی بر ویژگیهای خلقی جنین بعد از تولد و در ادامه زندگی تاثیر گذار است . همه ی شما اگر در احوالات خود دقت کنید تکرار یکسری رفتارها و خلق و خوهای والدینتان را در خودتان میبینید . اگر یکی از والدین شما معمولا پرخاشگر است احتمال اینکه یکی از فرزندان وی پرخاشگر شود زیاد است و قس علی هذا . . .


یک سرچ ساده انبوهی از اطلاعات در مورد نقش وراثت و ژنتیک و تغذیه را در رفتار و زندگی آینده ی هر فردی در اختیار شما قرار میدهد .


http://www.bmsu.ac.ir/Services/Article/View.aspx?OId=1329


2- نقش زیستی تکاملی



فراموش نکنیم که ما نوعی حیوان هستیم و بسیاری از رفتارها و واکنشها و تصمیمات ما در زندگی برگرفته از خوی حیوانی و عادتهای هزاران ساله برای حفظ نوع خود است .


چرا از خود در برابر خطرات محافظت میکنیم ؟ 


بطور غریزی به مانند همه ی حیوانات از موجودیت وسلامت خود دفاع میکنیم با اشکالی اندک متفاوت


چرا از خود در برابر مهاجم بیگانه دفاع میکنیم ؟ 


بطور غریزی و طی هزاران سال این رفتار در ما نهادینه شده است بمانند تمام حیوانات دیگر با اشکالی اندک متفاوت


چرا به قدرت و ثروت اشتیاق داریم ؟ 


در بین همه حیوانات و مخصوصا انهایی که زندگی اجتماعی دارند یک نفر رئیس و فرمانده است و بین اعضا برای تصاحب این جایگاه گاه نبردهای خونین صورت میگیرد درست مثل ما انسانها


چرا همسر برمیگزینیم ؟ 


اصلی ترین دلیل برای ادامه ی نسل است که بصورت غریزی در ما نهادینه شده ؛ همسر گزینی و رابطه جنسی فقط به هدف لذت در بین انواعی از شامپانزها ها وجود دارد .


چرا مردان و زنان موفق طرفداران بیشتری در جنس مخالف خود دارند ؟


بدلیل اینکه مردان و زنانا قوی و قدرتمند و زیبا توانایی بیشتری برای باروری و ادامه نسل دارند ؛ به لحاظ زیستی در طبیعت جفت ماده به نرهای قوی و سالم و قدرتمند گرایش بیشتری دارد چون به لحاظ غریزی وی را تواناتر برای باروری و محافظت میداند .


همانطور که یک مرد لاغر و قد کوتاه و ضعیف در بین انسانها شانس کمی برای جفت گیری دارد و همانطور که یک مرد قوی و قد بلند و سالم شانس بیشتری برای جفت گیری و همسرگزینی دارد .



3- آموزش , محیط


آموزش آن بخشی از سیستم تشکیل دهنده رفتار یک انسان است که تکنولوژی فکر انرا پذیرفته و از آن صحبت میکند همینطور محیط .


در ایم مورد بخاطر اشتراک نظر با دکتر آزمندیان حرف زیادی برای گفتن باقی نمیماند



4- تجربه


اگر دستتان توسط آتش بسوزد آیا بازهم با آتش دست خواهید زد ؟


مسلما خیر


و ریشه بسیاری از رفتارهای ادمی بر اساس تجربیاتی است که بدست آورده است .


ممکن است از اعتماد کردن به دیگران تجربه خوبی نداشته باشید ؛ یا برعکس ممکن است از بی اعتمادی به دیگران ضربه خورده باشید یا هر چیز دیگری


بطور کلی تجربه یکی از اساسی ترین فاکتورها در تعیین نوع رفتار و واکنشهای یک انسان است .


البته این عامل یکی از عوامل برنامه ریزی ضمیرناخوداگاه است ولی از آن نوعی نیست که بتوان آنرا دوباره برنامه ریزی کرد یا از ضمیرناخودآگاه حذف کرد .



عوامل تاثر گذار بر رفتار و کردار بشر متنوع و فراوانند ؛ انقدر فراوان که من حتی انها را نمیتوانم برشمارم . . . آنقدر فراوان که بسیاری از انها هنوز کشف نشده . . .



ولی برای اثبات بلاهت دکتر آزمندیان و تکنولوژی فکر همین کافی است که ایشان ادعای شناخت سیستم بشر و کنترل و هدایت آنرا دارد . . .


ادعایی بس گزاف . . .


بس گزاف . . .


معرفی اهداف و برنامه ها

سلام بر شما دوستان


شاید چیزی حدود 15 سال کمی بیشتر کمی کمتر از ورود یک مکتب فکری جدید به کشور ما میگذرد . این مکتبهای فکری تحت نام عناوینی چون تکنولوژی فکر ( موسس دکتر علیرضا آزمندیان) و مجله موفقیت (  آقای حلت ) با ترجمه کتب بسیاری همراه شد و سیلی را در کشور راه انداخت و بسیاری از جوانان و میانسالان را مخاطب خویش ساخت .


به شخصه تقریبا از سال 80 با مطالعه تصادفی کتابی از ناپلئون هیل با این مکتب فکری آشنا شدم . نام کتاب را بخاطر ندارم ولی ساختار کتاب بر اساس کلمات قصار و جمله های برگزیده از نامبرده تشکیل شده بود .


سه یا چهار سال بعد از طریق یکی از دوستان با دکتر علیرضا آزمندیان آشنا شدم و در یک دوره از سمینارهای ایشان شرکت کردم و با اینگونه مکاتب فکری آشنایی بیشتری پیدا کردم ؛ کتابهای ایشان را مطالعه کردم و روشهای ایشان را به کار بستم .



در طی همان سالها کتب مختلفی که در این زمینه بسیار پرتیراژ بود را مطالعه کردم و مستند راز که از شبکه چهارم سیما پخش شد را چندین و چند بار نگاه کردم .


ازآنجایی که از ابتدای نوجوانی به مطالعه علاقه بسیار داشتم و بسیار کتاب میخواندم طرز تفکر انتقادی در من نهادینه شده بود و در افکار و تفکرات شخصی خودم دست به نقد و موشکافی اینگونه مکتبهای فکری زدم ولی بنا به دلایل مختلف انتشار این افکار به تعویق افتاد تا اینکه امروز تصمیم گرفتم بر این تنبلی چندین ساله غلبه کنم و تفکرات و نقدهایم را به رنگ قلم درآورم .



علت اینکه نام این وبلاگ را ضد آزمندیان گذاشتم این بود که عمده اطلاعات و شنیده ها و آموخته های من در این زمینه از کانال دکتر آزمندیان بدست آمده و روی صحبت من بیشتر با ایشان است بخصوص که مسلما به ناپلئون هیل دسترسی ندارم !!!  و سبک بیان و آموزهای دکتر حلت را نیز نمیپسندم و علاقه ای به سبک ایشان ندارم .


اکثر اشارات و مثالهای من در ادامه بکار این وبلاگ به گفته ها و عقاید و مسائلی است که دکتر آزمندیان در سمینارها و کتابهایشان بکار برده اند .


در ادمه بکار این وبلاگ هیچ توهینی به هیچ شخصی نخواهد شد و ما فقط به بحث و برسی و نقد این مکتب فکری با گرایش به گفته های دکتر آزمندیان خواهیم پرداخت .