چیزی که در نگاه اول به نظر میرسد این است که آزمندیان در حال لطف کردن و یا کمک کردن به مخاطبانش است و پای درس و بحث آزمندیان نشستن برای مخاطبانش مثمر ثمر و مفید فایده است . اما باید بدانید که آزمندیان در حال نابود کردن و خاکستر کردن مخاطبانش است .
سراسر مبحث آزمندیان پر از حرص و آز ثروت است .سراسر سمیناری که ازمندیان برگزار میکند القای فقر مخصوصا فقر پولی به مخاطبانش است . آزمندیان این نکته را بارها و بارها بر سر مخاطبانش میکوبد که اگر ثروتمند نیستی پس ادم هم نیستی . البته من باب مزاح چند باری هم میگوید که منطورش از ثروت فقط پول نیست ؛ اما کیست که نداند ضمیر ناخودآگاه آدمی کودکی ساده لوح و زودباور است و حرفهای آزمندیان را ( مبنی بر ثروتمند نبودن مخاطبانش) را سریعا باور میکند .
آزمندیان لابلای سخنانش چند بار داستانهایی از کسانی که تحت تاثیر آموزه هایش متحول شده اند و زندگی شان زیر و رو شده تعریف میکند . اما کاش آقای آزمندیان کمی هم با مخاطبش صادق میبود و از کسانی که تحت تاثیر القائاتش دست به کارهای قمارگونه و جنون امیز برای بدست اوردن ثروت زده اند و سپس بدبخت شده اند هم نامی میبرد .
آری . . . بسیاری افراد تحت تاثیر حرفهای آزمندیان دست به اقدامات جنون آمیز و قمارگونه برای بدست آوردن ثروت زده اند به گمان و به انتظار اینکه به زودی " تمام مائنات دست در دست یکدیگر میدهند تا خواسته ی تو را محقق کنند " اما عاقبت بدی در انتظارشان بوده .
یکی از این گونه افراد "گلدکوئیستی ها " و " هرمی " ها بودند که بطور دسته جمعی و اغلب توسط سرشاخه ها بلیط رایگان همایشهای آزمندیان را در اختیار فریب خوردگانشان قرار میدادند و هر یک از فریب خوردگان بعد از شرکت در همایش آزمندیان با شدت و تلاش بیشتری به عضو یابی دست میزدند و سرانجام هم سر از زندان در آوردند .
اتفاقا هرمی ها جزء شاگرد اولهای مکتب آزمندیان بودند و تمام تعلیمات و توصیه های آزمندیان را با دقتی باورنکردنی و تحسین برانگیز اجرا میکردند ولی اینکه چرا پیروی مو به مو از آموزه های آزمندیان باعث زندان رفتن انان شد را باید از شخص شخیص آزمندیان پرسید .
آزمندیان مصیبتهای زیادی بر سر مخاطبانش می آورد . . . مثلا حس نارضایتی از زندگی فعلی حسی است که تمام مخاطبان آزمندیان بعد از اولین جلسه حضور در همایش به آن دست پیدا میکنند .
شما برای اینکه به دکتر بروید یا باید بیمار باشید یا گمان کنید که بیمار هستید وگرنه نزد پزشک نخواهید رفت .
آزمندیان دکتری است که در درجه اول به شما القاء میکند که بیمار هستید و نیاز به درمان دارید و سپس از شما برای درمانتان پول میگیرد .
ناراضی بودن از زندگی فعلی نخستین تفکری است که آزمندیان شما را به آن دچار میکند و بعد از ان نیاز به پزشک ( آزمندیان ) و دارو ( محصولات فروشگاهی آزمندیان ) خواهید داشت .
آقای آزمندیان در اواخر سمینار خود معمولا به این بحث که چرا گاهی اوقات ممکن است این سیستم کار نکند و فارغ التحصیل تکنولوژی فکر به خواسته اش نرسد پاسخ میدهد .
پاسخ او بسیار ساده و مضحک است :
خدا نخواسته ؛ به صلاحت نبوده
خسته نباشید آقای دکتر
آخوندهای زیادی را بخاطر می آورم که روی منبر از بخشش های بزرگ خدا میگویند و از اینکه خداوند دعای بندگانش را مستجاب میکند و بسیار مهربان است و مثلا اینکه دعای پدر و مادر در حق فرزند حتما مستجاب میشود و یا اینکه در سحرگاه دعا بهتر مستجاب میشود و یا در فلان روز هفته دعا کنید که حتما مستجاب میشود . ولی این اخوند هم در آخر میگوید که اگر دعایت مستجاب نشد حتما به صلاحت نبوده .
فرق آزمندیان با اخوند قصه ما در این است که آخوند آرام روی منبر مینشیند و قبا و ردا و عبا و عمامه دارد ولی آقای آزمندیان روی سن ورجه وورجه میکند و کت و شلوار به تن دارد .
آقای آزمندیان شما بارها وبارها در سخنرانی هایتان انسان را از غم و اندوه بر حذر داشته اید . . . او را از افسردگی و فکر خودکشی و افکار منفی نهی کرده اید .
انسان آرمانی و تکنولوزی فکری شما غم و غصه نمیخورد او انسانی است که با افسردگی میانه ای ندارد و به خودکشی فکر نمیکند.
اما این انسان انسانی ابتر و ناقص است و انسانی است که به وضوح از درجات کمال انسانی خود بدور است .
آقای ازمندیان آیا میدانید یکی از وجوه تمایز اصلی بین انسان و حیوانات و اصولا یکی از امتیازات اساسی بشر مجهز بودن به سلاحی به نام " هنر " است .
هنر طی هزاران سال زندگی بشر همواره نمایش دهنده آرمانها و خواستها و توانایی های نامحدود بشری بوده است .
هنر یکی از ابعاد تحسین برانگیز و یکی از ویژگیهای متعالی بشری است .
آقای آزمندیان آیا میدانید که بطور کلی هنرمدان افرادی افسرده و غمزده هستند ؟ آیا میدانید برجسته ترین آثار هنری بشری اصولا دارای محتوایی مایوس کننده و غمگین هستند ؟
آقای آزمندیان شما دانشجویان تکنولوژی فکر را از چشم دوختن به جنازه و جنگ و خونریزی بر حذر میدارید . . . برای شما متاسفم . . . شما لیاقت فهم شاهنامه فردوسی را ندارید .
آقای آزمندیان شما همه را دعوت میکنید که رابطه خوبی با خدا داشته باشند . . . برای شما عمیقا متاسفم . . . شما لیاقت خواندن دیوان اشعار حکیم عمر خیام را ندارید .
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان لیاقت دیدن آثار الفرد هیچکاک نابغه سینما را ندارید
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان لیاقت فهم آثار صادق هدایت را ندارید .
آقای آزمندیان آیا میدانید صادق هدایت که بود و چه گفت و چه کرد ؟ آیا میدانید آثار او تحسین همگان را در داخل و خارج کشور برانگیخته است ؟
آیا میدانید او خودکشی کرد ؟
اگر اون در دانشگاه شما تربیت شده بود باید بجای اینکه آثاری به حد نهایت فاخر از خود بجای گذارد به دنبال اجرای حرکات موزون یا برقراری رابطه موفق با همسر و فرزندش میبود
آقای آزمنداین شما و دانشجویانتان لیاقت خواندن " جنگ و صلح " را ندارید .
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان بنا به طرز فکر و قوانین خویش تقریبا هیچ سهمی از دنیای هنر یعنی ابعاد بزرگ روح بشر و دیدنی های ناتمام آن ندارید
آقای آزمنداین شما هیچ از انسان نمیدانید ؛ افکار شما توهین به روح و عظمت وجود بشر است
سلام بر شما دوستان
شاید چیزی حدود 15 سال کمی بیشتر کمی کمتر از ورود یک مکتب فکری جدید به کشور ما میگذرد . این مکتبهای فکری تحت نام عناوینی چون تکنولوژی فکر ( موسس دکتر علیرضا آزمندیان) و مجله موفقیت ( آقای حلت ) با ترجمه کتب بسیاری همراه شد و سیلی را در کشور راه انداخت و بسیاری از جوانان و میانسالان را مخاطب خویش ساخت .
به شخصه تقریبا از سال 80 با مطالعه تصادفی کتابی از ناپلئون هیل با این مکتب فکری آشنا شدم . نام کتاب را بخاطر ندارم ولی ساختار کتاب بر اساس کلمات قصار و جمله های برگزیده از نامبرده تشکیل شده بود .
سه یا چهار سال بعد از طریق یکی از دوستان با دکتر علیرضا آزمندیان آشنا شدم و در یک دوره از سمینارهای ایشان شرکت کردم و با اینگونه مکاتب فکری آشنایی بیشتری پیدا کردم ؛ کتابهای ایشان را مطالعه کردم و روشهای ایشان را به کار بستم .
در طی همان سالها کتب مختلفی که در این زمینه بسیار پرتیراژ بود را مطالعه کردم و مستند راز که از شبکه چهارم سیما پخش شد را چندین و چند بار نگاه کردم .
ازآنجایی که از ابتدای نوجوانی به مطالعه علاقه بسیار داشتم و بسیار کتاب میخواندم طرز تفکر انتقادی در من نهادینه شده بود و در افکار و تفکرات شخصی خودم دست به نقد و موشکافی اینگونه مکتبهای فکری زدم ولی بنا به دلایل مختلف انتشار این افکار به تعویق افتاد تا اینکه امروز تصمیم گرفتم بر این تنبلی چندین ساله غلبه کنم و تفکرات و نقدهایم را به رنگ قلم درآورم .
علت اینکه نام این وبلاگ را ضد آزمندیان گذاشتم این بود که عمده اطلاعات و شنیده ها و آموخته های من در این زمینه از کانال دکتر آزمندیان بدست آمده و روی صحبت من بیشتر با ایشان است بخصوص که مسلما به ناپلئون هیل دسترسی ندارم !!! و سبک بیان و آموزهای دکتر حلت را نیز نمیپسندم و علاقه ای به سبک ایشان ندارم .
اکثر اشارات و مثالهای من در ادامه بکار این وبلاگ به گفته ها و عقاید و مسائلی است که دکتر آزمندیان در سمینارها و کتابهایشان بکار برده اند .
در ادمه بکار این وبلاگ هیچ توهینی به هیچ شخصی نخواهد شد و ما فقط به بحث و برسی و نقد این مکتب فکری با گرایش به گفته های دکتر آزمندیان خواهیم پرداخت .