این روزها همه بدنبال موفقیت هستند . . . تا دلت بخاد سمینار و کتاب و دفتر و دستک و خزعبلات سر و هم میشود برای اینکه شما را به موفقیت برسانند و البته خودشان را . . .
ولی براستی این موفقیت چیست که همه بدنبال آن هستند ؟ من فکر میکنم کسانی که بدنبال موفقیت هستند اصلا نمیدانند موفقیت چیست و باید بدنبال چه چیزی باشند
بنابر تربیت محیطی و تفکراتی که توسط رسانه ها و مطبوعات به ما القاء میشود موفقیت در بدست آوردن یکی از این سه چیز است :
1- ثروت
2- شهرت
3- قدرت
اگر شما یکی از این سه مورد را بدست آورید آدم موفقی خواهید بود وگرنه در زمره ی " معمولی " ها و مفلوک ها جای خواهید گرفت
اما آیا واقعا موفقیت همین چیزهاست ؟ صد البته با توجه به نوع فرهنگ مسلط بر دوره ی ما که بر مبنای مصرف و تجمل و نمایش بنا شده موفقیت همین هاست و جز این نیست
ولی من میخواهم بگم موفقهایی در جامعه ی ما وجود دارند که هرگز دیده نمیشوند . . . موفقهایی که با خط کشهای مرسوم جامعه موفق به شمار نمی آیند
علامه بر آن نباید تاثیر رسانه را در موفق جلوه دادن افراد فراموش کنیم . . . بعضی افراد هستند که وقتی محصول موفقی ارائه میدهند توسط میلیونها نفر دیده میشوند مثل فوتبالیستها یا بازیگران ولی افرادی هستند که وقتی در زمینه ی کاری یا زندگی خود به موفقیت میرسند دیده نمیشوند مثل یک معلم یا یک کارگر
بیایید خط کشهای مرسوم را که جامعه برای اندازه گیری میزان موفقیت بر ما القاء کرده دور بریزیم و بدانیم موفقیت ممکن است در دستان یک زن بی شوهر که یکه و تنها بچه هایش را به سامان رسانده باشد
یا ممکن است در دستان یک جوان بی بهره از پول و پارتی باشد که بالاخره توانسته یکه و تنها گلیمش را از آب بیرون بکشد
راز ؛ قانون جذب، انرژی مثبت؛ اسرار کوانتومی موفقیت و تعابیری نظیر آن؛ بخشی از کلمات کلیدی برنامهی فریب عمومی هستند که در سالهای اخیر بهصورت فزایندهای در جامعه رواج پیدا کرده است. مجریان برنامه فریب عمومی نیز تبلیغات و هیاهوی گستردهای به راه انداختند و از دیگر سو بسیاری از مردم، با خرید DVD یا خرید کتاب راز و یا نهایتاً با شرکت در همایشهای “صد راه برای موفقیت” تلاش کردند زندگی خود را متحول کرده و تعالیم برنامهی راز را در زندگی روزمره به کار ببندند.دستاندرکاران و سازندگان برنامه راز در تبلیغات خود ادعا میکنند:
شما پس از دیدن این مستند و بکار بستن این راز مهم و بسیار ساده پس از مدت کوتاهی بهراحتی میتوانید خوشبخت زندگی کنید. این رؤیایی است که ذهن باهوشترین دانشمندان را از زمان انیشتین شیفته خود ساخته است. اکنون دانشمندان آن را پیدا کردهاند، یک تئوری هیجانانگیز، که نفس دانشمندان را گرفت.
یشه تب تبلیغاتی قانون جذب بازمیگردد به فیلم راز به کارگردانی درو هریت Drew Heriot در سال ۲۰۰۶. این فیلم روایی که اساساً تلاشی است در معرفی یک مفهوم گنگ و بیپشتوانه تحت عنوان “قانون جذب” یا همان Law of Attraction ، بر مبنای کتابی به همین نام نوشتهی راندا برن که تهیهکنندگی این فیلم را نیز برعهده داشته است. کتاب راز بیش از ۶ میلیون نسخه به فروش رسیده و دیویدی آن نیز بیش از ۶۵ میلیون دلار سود عاید مجریان آن کرده است.
البته تا اینجای کار ظاهراً مشکلی نیست. عدهای پیشنهاد و راهکارهایی برای موفقیت و ثروتمند شدن میدهند و عدهای نیز این پیشنهادها را میخرند. اما موضوع به همینجا ختم نشده و مشکل آنجایی آغاز میشود که سخن از اثبات علمی یا اصطلاحاً (علمی) بودن داستان راز به میان میآید. آنها تلاش میکنند برنامه خود را (علمی) یا به عبارتی (مورد تائید علم) نشان دهند. به همین جهت در برنامههای فریب عمومی جدید؛ دیگر صحبتی از آل؛ بختک؛ یک سر و دو گوش و غیره نیست. صحبت از متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و کیهان و مهندسی نرمافزار مولکول است کلمات باید پرطمطراق و پرطنین باشند تا مخاطب ناآگاه تصور کند با یک موضوع علمی یا دستکم مورد تائید علم مواجه شده است و تسلیم شود. حتی برنامه فریب عمومی عرفان حلقه که تصور میکنند با گذاشتن کامنت + و علامت نقطه در استاتوسهای فیسبوک میتوانند بیماریها را درمان کنند نیز بهجای کلمه (جن) از تعبیر (موجودات غیر ارگانیک) استفاده میکنند تا محتوای عقایدشان خرافی و کهنه به نظر نرسد.
باری، طبق معمول نخستین قربانی از بین مفاهیم علمی؛ فیزیک کوانتومی است که به عنوان مرغ عزا و عروسی؛ در اغلب عوامفریبیهای روزگار ما مورد استفاده قرار میگیرد.در مستند راز از دانشمندان و مشاهیری صحبت میشود که به ادعای فیلم از یک راز بهخصوص باخبر بودهاند. سراسر برنامه راز؛ القای این ایده است که نیوتن، گالیله، داوینچی، اینشتین، آلفرد هیچکاک، مادام کوری و دیگران رازی را میدانستهاند که حالا دوباره کشف شده است و در قالب DVD به مردم عرضه میشود.
چرا تعالیم مجموعهی “مستند راز” یک برنامهی فریب عمومی محسوب میشود؟
برنامههای فریب عمومی از جنس شبهعلم و خرافات معمولاً اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند. تناقض؛ اطلاعات جعلی و مخدوش و فرافکنی و آمارهای غلط و سوءاستفاده از واژگان حیطه علم. راز نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدیهی است که در این نوشتار ؛ مجال بررسی دقیق و ذکر تمامی مصداقها نیست. به همین جهت برای هر یک از نشانگان برنامه فریب عمومی؛ تنها به ذکر مثالهای کوتاه اکتفا میکنیم.
۱. تناقض: مثلاً تبلیغات برنامه راز با یک تناقض آشکار تاریخی میگوید “این راز از زمان انیشتین ، ذهن باهوشترین دانشمندان را شیفته خود ساخته است”، و هیچ توضیحی به دست نمیدهد که اگر این راز از زمان اینشتین ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده پس نیوتن ، گالیله ، داوینچی چطور از این راز باخبر بودهاند؟!
۲. اطلاعات جعلی و مخدوش: آنچه که مجموعه راز سعی در ترویج آن دارد به وضوح مبتنی بر اطلاعات مغشوش و بدون پشتوانه منطقی و استدلالی و بعضاً به واسطه درک ناصحیح از مفاهیم علمی است. دلیل آنهم واضح است. راز میگوید: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
این ادعا بههیچعنوان قابل تائید یا رد کردن نیست. میتوان هزاران تجربه را تصور کرد که در آن انسان به چیزی فکر کرده و آن چیز به دست نمیآید. درعینحال میتوان تجربیاتی را تصور کرد که در آن فرد به چیزی فکر کرده و آن را به دست میآورد. با این وجود چنین ادعایی بهوضوح، علمی نیست. تجربیات علمی باید تکرارپذیر باشند و هرکسی در هر جای دنیا کذب و صدق ادّعا را به سنجه آزمایش بگذارد و به نتایج یکسانی برسد. همانطور که صدق و کذب معادلات ماکسول، قانون دوم ترمودینامیک، و بقای مومنتوم را در هر آزمایشگاهی در سراسر دنیا میتوان آزمود و برای اثبات تجربی آنها نیازی به دستچین کردن اطلاعات ورودی و انتشار نتایج گزینشی و دستکاریشده نیست. اما ادعای فوق را در هیچ آزمون مستقلی نمیتوان اثبات نمود. برای اثبات این آزمون باید تعدادی آزمونپذیر را با رعایت ملزومات و استانداردهای آزمایشگاهی مثلاً به دو یا چند گروه آزمایشگاهی دستهبندی نمود ،و از عدهای خواست که به یک موضوع بخصوص فکر کنند و دسته دوم نیز به آن موضوع فکر نکنند. و در پایان ظرف مدت معیّنی نتایج را به لحاظ آماری تحلیل و بررسی نمود . درصورتیکه این آزمون بارها و بارها و با رعایت ضوابط علمی، تکرار شده و هر بار نتایج معنادار به دست آمد آنگاه میتوان گفت: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
آنچه که برنامهی راز سعی دارد القا کند مبتنی بر هیچ اثبات علمی یا روش آزمون تجربی نیست . این ادعا آشکارا با قواعد منطق سلیم در تناقض است. برای نمونه تجربهای را تصور کنید که دو مربی تیم فوتبال هرکدام افکارشان را در این جهت منسجم میکنند که پیروز میدان باشند. هر دو بر مبنای آنچه که قانون جذب میگوید اندیشه خود را در این جهت هماهنگ میکنند که در میدان برنده باشند. اما بهراستی قانون جذب به سود کدامیک عمل میکند؟ مگر نه این است که پیروزی یک تیم مستلزم شکست تیم دیگر است؟
۳. فرافکنی: اگر از مجریان برنامهی فریب عمومی راز و قانون جذب بپرسید که چرا قانون جذب؛ کار نکرده و تأثیری در زندگیتان نداشته است تمام تقصیر را به گردن شما خواهند انداخت. این کتاب میگوید:
گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام میدهی و نتیجهای نمیگیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیونها مردم دیگر مانند خودت نمیتوانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت میکنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب
۴. آمارهای غلط: برنامه راز لبریز است از آمارهای ساختگی و غلط. برای مثال ؛ فیلم در توجیه ناکارآمدی ایده قانون جذب به شخصی بنام دکتر بروس لیپتون استناد میکند که میگوید:
در واقع ۹۹درصد (به این رقم دقت کنید!) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست. و هیچ توضیحی مبنی بر اینکه ۹۹% را از کجا دریافته به دست نمیدهد.
۵. سوءاستفاده از واژگان حیطه علم: نکته جالب توجه دیگری که در شبهعلم بودن موضوع قانون جذب نباید از نظر مغفول داشت ، بهکارگیری تعابیر غلط و مبتنی بر سوءبرداشت از واژگان و مفاهیم علمی است. مجریان قانون جذب نیز مثل سایرین دست به دامان تشبیهات علمی و همچنین استقراض از فیزیک میشوند تا بهنوعی مخاطب ناآگاه که دانشی در زمینه فیزیک ندارد تحت تأثیر قرار گرفته و باور کند که این قانون ، در علم نیز مسبوق به سابقه است و کاربرد دارد. در زیر یک نمونه از این استدلالها را بی کموکاست نقل میکنیم:
درواقع همانطور که آهنربا، خاصیت جذب آهن را دارد، ذهن انسان نیز قابلیت جذب دارد و همان چیزی را جذب میکند که به آن میاندیشد. انرژی ذهنی شما همچون مغناطیسی قدرتمند عمل میکند تا شرایط، وقایع و رویدادهایی را که به جذب آن خواسته منجر میشود بهسوی شما بکشاند.
بررسی علمی و نگاه متخصصان به این کتاب و فیلم:
نتیجهگیری
هیچکس منکر تأثیر تفکر و روحیه مثبت در بهبود زندگی روزمره نیست. بدیهی است اگر کسی رفتار اجتماعی معتدل و جذاب داشته باشد دوستان بهتر و بهتبع آن محتملاً موقعیتهای بهتری برای کسبوکار و زندگی پیدا میکند. اما این موضوع اساساً یک بحث روانشناختی (یا به عبارتی جامعهشناسی) است و ابداً هیچ ارتباطی به یک قانون موهوم و بیپایه به نام قانون جذب ندارد.
منبع :
چیزی که در نگاه اول به نظر میرسد این است که آزمندیان در حال لطف کردن و یا کمک کردن به مخاطبانش است و پای درس و بحث آزمندیان نشستن برای مخاطبانش مثمر ثمر و مفید فایده است . اما باید بدانید که آزمندیان در حال نابود کردن و خاکستر کردن مخاطبانش است .
سراسر مبحث آزمندیان پر از حرص و آز ثروت است .سراسر سمیناری که ازمندیان برگزار میکند القای فقر مخصوصا فقر پولی به مخاطبانش است . آزمندیان این نکته را بارها و بارها بر سر مخاطبانش میکوبد که اگر ثروتمند نیستی پس ادم هم نیستی . البته من باب مزاح چند باری هم میگوید که منطورش از ثروت فقط پول نیست ؛ اما کیست که نداند ضمیر ناخودآگاه آدمی کودکی ساده لوح و زودباور است و حرفهای آزمندیان را ( مبنی بر ثروتمند نبودن مخاطبانش) را سریعا باور میکند .
آزمندیان لابلای سخنانش چند بار داستانهایی از کسانی که تحت تاثیر آموزه هایش متحول شده اند و زندگی شان زیر و رو شده تعریف میکند . اما کاش آقای آزمندیان کمی هم با مخاطبش صادق میبود و از کسانی که تحت تاثیر القائاتش دست به کارهای قمارگونه و جنون امیز برای بدست اوردن ثروت زده اند و سپس بدبخت شده اند هم نامی میبرد .
آری . . . بسیاری افراد تحت تاثیر حرفهای آزمندیان دست به اقدامات جنون آمیز و قمارگونه برای بدست آوردن ثروت زده اند به گمان و به انتظار اینکه به زودی " تمام مائنات دست در دست یکدیگر میدهند تا خواسته ی تو را محقق کنند " اما عاقبت بدی در انتظارشان بوده .
یکی از این گونه افراد "گلدکوئیستی ها " و " هرمی " ها بودند که بطور دسته جمعی و اغلب توسط سرشاخه ها بلیط رایگان همایشهای آزمندیان را در اختیار فریب خوردگانشان قرار میدادند و هر یک از فریب خوردگان بعد از شرکت در همایش آزمندیان با شدت و تلاش بیشتری به عضو یابی دست میزدند و سرانجام هم سر از زندان در آوردند .
اتفاقا هرمی ها جزء شاگرد اولهای مکتب آزمندیان بودند و تمام تعلیمات و توصیه های آزمندیان را با دقتی باورنکردنی و تحسین برانگیز اجرا میکردند ولی اینکه چرا پیروی مو به مو از آموزه های آزمندیان باعث زندان رفتن انان شد را باید از شخص شخیص آزمندیان پرسید .
آزمندیان مصیبتهای زیادی بر سر مخاطبانش می آورد . . . مثلا حس نارضایتی از زندگی فعلی حسی است که تمام مخاطبان آزمندیان بعد از اولین جلسه حضور در همایش به آن دست پیدا میکنند .
شما برای اینکه به دکتر بروید یا باید بیمار باشید یا گمان کنید که بیمار هستید وگرنه نزد پزشک نخواهید رفت .
آزمندیان دکتری است که در درجه اول به شما القاء میکند که بیمار هستید و نیاز به درمان دارید و سپس از شما برای درمانتان پول میگیرد .
ناراضی بودن از زندگی فعلی نخستین تفکری است که آزمندیان شما را به آن دچار میکند و بعد از ان نیاز به پزشک ( آزمندیان ) و دارو ( محصولات فروشگاهی آزمندیان ) خواهید داشت .
آقای آزمندیان در اواخر سمینار خود معمولا به این بحث که چرا گاهی اوقات ممکن است این سیستم کار نکند و فارغ التحصیل تکنولوژی فکر به خواسته اش نرسد پاسخ میدهد .
پاسخ او بسیار ساده و مضحک است :
خدا نخواسته ؛ به صلاحت نبوده
خسته نباشید آقای دکتر
آخوندهای زیادی را بخاطر می آورم که روی منبر از بخشش های بزرگ خدا میگویند و از اینکه خداوند دعای بندگانش را مستجاب میکند و بسیار مهربان است و مثلا اینکه دعای پدر و مادر در حق فرزند حتما مستجاب میشود و یا اینکه در سحرگاه دعا بهتر مستجاب میشود و یا در فلان روز هفته دعا کنید که حتما مستجاب میشود . ولی این اخوند هم در آخر میگوید که اگر دعایت مستجاب نشد حتما به صلاحت نبوده .
فرق آزمندیان با اخوند قصه ما در این است که آخوند آرام روی منبر مینشیند و قبا و ردا و عبا و عمامه دارد ولی آقای آزمندیان روی سن ورجه وورجه میکند و کت و شلوار به تن دارد .
آقای آزمندیان شما بارها وبارها در سخنرانی هایتان انسان را از غم و اندوه بر حذر داشته اید . . . او را از افسردگی و فکر خودکشی و افکار منفی نهی کرده اید .
انسان آرمانی و تکنولوزی فکری شما غم و غصه نمیخورد او انسانی است که با افسردگی میانه ای ندارد و به خودکشی فکر نمیکند.
اما این انسان انسانی ابتر و ناقص است و انسانی است که به وضوح از درجات کمال انسانی خود بدور است .
آقای ازمندیان آیا میدانید یکی از وجوه تمایز اصلی بین انسان و حیوانات و اصولا یکی از امتیازات اساسی بشر مجهز بودن به سلاحی به نام " هنر " است .
هنر طی هزاران سال زندگی بشر همواره نمایش دهنده آرمانها و خواستها و توانایی های نامحدود بشری بوده است .
هنر یکی از ابعاد تحسین برانگیز و یکی از ویژگیهای متعالی بشری است .
آقای آزمندیان آیا میدانید که بطور کلی هنرمدان افرادی افسرده و غمزده هستند ؟ آیا میدانید برجسته ترین آثار هنری بشری اصولا دارای محتوایی مایوس کننده و غمگین هستند ؟
آقای آزمندیان شما دانشجویان تکنولوژی فکر را از چشم دوختن به جنازه و جنگ و خونریزی بر حذر میدارید . . . برای شما متاسفم . . . شما لیاقت فهم شاهنامه فردوسی را ندارید .
آقای آزمندیان شما همه را دعوت میکنید که رابطه خوبی با خدا داشته باشند . . . برای شما عمیقا متاسفم . . . شما لیاقت خواندن دیوان اشعار حکیم عمر خیام را ندارید .
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان لیاقت دیدن آثار الفرد هیچکاک نابغه سینما را ندارید
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان لیاقت فهم آثار صادق هدایت را ندارید .
آقای آزمندیان آیا میدانید صادق هدایت که بود و چه گفت و چه کرد ؟ آیا میدانید آثار او تحسین همگان را در داخل و خارج کشور برانگیخته است ؟
آیا میدانید او خودکشی کرد ؟
اگر اون در دانشگاه شما تربیت شده بود باید بجای اینکه آثاری به حد نهایت فاخر از خود بجای گذارد به دنبال اجرای حرکات موزون یا برقراری رابطه موفق با همسر و فرزندش میبود
آقای آزمنداین شما و دانشجویانتان لیاقت خواندن " جنگ و صلح " را ندارید .
آقای آزمندیان شما و دانشجویان و فارغالتحصیلانتان بنا به طرز فکر و قوانین خویش تقریبا هیچ سهمی از دنیای هنر یعنی ابعاد بزرگ روح بشر و دیدنی های ناتمام آن ندارید
آقای آزمنداین شما هیچ از انسان نمیدانید ؛ افکار شما توهین به روح و عظمت وجود بشر است