راز ؛ قانون جذب، انرژی مثبت؛ اسرار کوانتومی موفقیت و تعابیری نظیر آن؛ بخشی از کلمات کلیدی برنامهی فریب عمومی هستند که در سالهای اخیر بهصورت فزایندهای در جامعه رواج پیدا کرده است. مجریان برنامه فریب عمومی نیز تبلیغات و هیاهوی گستردهای به راه انداختند و از دیگر سو بسیاری از مردم، با خرید DVD یا خرید کتاب راز و یا نهایتاً با شرکت در همایشهای “صد راه برای موفقیت” تلاش کردند زندگی خود را متحول کرده و تعالیم برنامهی راز را در زندگی روزمره به کار ببندند.دستاندرکاران و سازندگان برنامه راز در تبلیغات خود ادعا میکنند:
شما پس از دیدن این مستند و بکار بستن این راز مهم و بسیار ساده پس از مدت کوتاهی بهراحتی میتوانید خوشبخت زندگی کنید. این رؤیایی است که ذهن باهوشترین دانشمندان را از زمان انیشتین شیفته خود ساخته است. اکنون دانشمندان آن را پیدا کردهاند، یک تئوری هیجانانگیز، که نفس دانشمندان را گرفت.
یشه تب تبلیغاتی قانون جذب بازمیگردد به فیلم راز به کارگردانی درو هریت Drew Heriot در سال ۲۰۰۶. این فیلم روایی که اساساً تلاشی است در معرفی یک مفهوم گنگ و بیپشتوانه تحت عنوان “قانون جذب” یا همان Law of Attraction ، بر مبنای کتابی به همین نام نوشتهی راندا برن که تهیهکنندگی این فیلم را نیز برعهده داشته است. کتاب راز بیش از ۶ میلیون نسخه به فروش رسیده و دیویدی آن نیز بیش از ۶۵ میلیون دلار سود عاید مجریان آن کرده است.
البته تا اینجای کار ظاهراً مشکلی نیست. عدهای پیشنهاد و راهکارهایی برای موفقیت و ثروتمند شدن میدهند و عدهای نیز این پیشنهادها را میخرند. اما موضوع به همینجا ختم نشده و مشکل آنجایی آغاز میشود که سخن از اثبات علمی یا اصطلاحاً (علمی) بودن داستان راز به میان میآید. آنها تلاش میکنند برنامه خود را (علمی) یا به عبارتی (مورد تائید علم) نشان دهند. به همین جهت در برنامههای فریب عمومی جدید؛ دیگر صحبتی از آل؛ بختک؛ یک سر و دو گوش و غیره نیست. صحبت از متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و کیهان و مهندسی نرمافزار مولکول است کلمات باید پرطمطراق و پرطنین باشند تا مخاطب ناآگاه تصور کند با یک موضوع علمی یا دستکم مورد تائید علم مواجه شده است و تسلیم شود. حتی برنامه فریب عمومی عرفان حلقه که تصور میکنند با گذاشتن کامنت + و علامت نقطه در استاتوسهای فیسبوک میتوانند بیماریها را درمان کنند نیز بهجای کلمه (جن) از تعبیر (موجودات غیر ارگانیک) استفاده میکنند تا محتوای عقایدشان خرافی و کهنه به نظر نرسد.
باری، طبق معمول نخستین قربانی از بین مفاهیم علمی؛ فیزیک کوانتومی است که به عنوان مرغ عزا و عروسی؛ در اغلب عوامفریبیهای روزگار ما مورد استفاده قرار میگیرد.در مستند راز از دانشمندان و مشاهیری صحبت میشود که به ادعای فیلم از یک راز بهخصوص باخبر بودهاند. سراسر برنامه راز؛ القای این ایده است که نیوتن، گالیله، داوینچی، اینشتین، آلفرد هیچکاک، مادام کوری و دیگران رازی را میدانستهاند که حالا دوباره کشف شده است و در قالب DVD به مردم عرضه میشود.
چرا تعالیم مجموعهی “مستند راز” یک برنامهی فریب عمومی محسوب میشود؟
برنامههای فریب عمومی از جنس شبهعلم و خرافات معمولاً اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند. تناقض؛ اطلاعات جعلی و مخدوش و فرافکنی و آمارهای غلط و سوءاستفاده از واژگان حیطه علم. راز نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدیهی است که در این نوشتار ؛ مجال بررسی دقیق و ذکر تمامی مصداقها نیست. به همین جهت برای هر یک از نشانگان برنامه فریب عمومی؛ تنها به ذکر مثالهای کوتاه اکتفا میکنیم.
۱. تناقض: مثلاً تبلیغات برنامه راز با یک تناقض آشکار تاریخی میگوید “این راز از زمان انیشتین ، ذهن باهوشترین دانشمندان را شیفته خود ساخته است”، و هیچ توضیحی به دست نمیدهد که اگر این راز از زمان اینشتین ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده پس نیوتن ، گالیله ، داوینچی چطور از این راز باخبر بودهاند؟!
۲. اطلاعات جعلی و مخدوش: آنچه که مجموعه راز سعی در ترویج آن دارد به وضوح مبتنی بر اطلاعات مغشوش و بدون پشتوانه منطقی و استدلالی و بعضاً به واسطه درک ناصحیح از مفاهیم علمی است. دلیل آنهم واضح است. راز میگوید: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
این ادعا بههیچعنوان قابل تائید یا رد کردن نیست. میتوان هزاران تجربه را تصور کرد که در آن انسان به چیزی فکر کرده و آن چیز به دست نمیآید. درعینحال میتوان تجربیاتی را تصور کرد که در آن فرد به چیزی فکر کرده و آن را به دست میآورد. با این وجود چنین ادعایی بهوضوح، علمی نیست. تجربیات علمی باید تکرارپذیر باشند و هرکسی در هر جای دنیا کذب و صدق ادّعا را به سنجه آزمایش بگذارد و به نتایج یکسانی برسد. همانطور که صدق و کذب معادلات ماکسول، قانون دوم ترمودینامیک، و بقای مومنتوم را در هر آزمایشگاهی در سراسر دنیا میتوان آزمود و برای اثبات تجربی آنها نیازی به دستچین کردن اطلاعات ورودی و انتشار نتایج گزینشی و دستکاریشده نیست. اما ادعای فوق را در هیچ آزمون مستقلی نمیتوان اثبات نمود. برای اثبات این آزمون باید تعدادی آزمونپذیر را با رعایت ملزومات و استانداردهای آزمایشگاهی مثلاً به دو یا چند گروه آزمایشگاهی دستهبندی نمود ،و از عدهای خواست که به یک موضوع بخصوص فکر کنند و دسته دوم نیز به آن موضوع فکر نکنند. و در پایان ظرف مدت معیّنی نتایج را به لحاظ آماری تحلیل و بررسی نمود . درصورتیکه این آزمون بارها و بارها و با رعایت ضوابط علمی، تکرار شده و هر بار نتایج معنادار به دست آمد آنگاه میتوان گفت: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
آنچه که برنامهی راز سعی دارد القا کند مبتنی بر هیچ اثبات علمی یا روش آزمون تجربی نیست . این ادعا آشکارا با قواعد منطق سلیم در تناقض است. برای نمونه تجربهای را تصور کنید که دو مربی تیم فوتبال هرکدام افکارشان را در این جهت منسجم میکنند که پیروز میدان باشند. هر دو بر مبنای آنچه که قانون جذب میگوید اندیشه خود را در این جهت هماهنگ میکنند که در میدان برنده باشند. اما بهراستی قانون جذب به سود کدامیک عمل میکند؟ مگر نه این است که پیروزی یک تیم مستلزم شکست تیم دیگر است؟
۳. فرافکنی: اگر از مجریان برنامهی فریب عمومی راز و قانون جذب بپرسید که چرا قانون جذب؛ کار نکرده و تأثیری در زندگیتان نداشته است تمام تقصیر را به گردن شما خواهند انداخت. این کتاب میگوید:
گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام میدهی و نتیجهای نمیگیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیونها مردم دیگر مانند خودت نمیتوانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت میکنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب
۴. آمارهای غلط: برنامه راز لبریز است از آمارهای ساختگی و غلط. برای مثال ؛ فیلم در توجیه ناکارآمدی ایده قانون جذب به شخصی بنام دکتر بروس لیپتون استناد میکند که میگوید:
در واقع ۹۹درصد (به این رقم دقت کنید!) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست. و هیچ توضیحی مبنی بر اینکه ۹۹% را از کجا دریافته به دست نمیدهد.
۵. سوءاستفاده از واژگان حیطه علم: نکته جالب توجه دیگری که در شبهعلم بودن موضوع قانون جذب نباید از نظر مغفول داشت ، بهکارگیری تعابیر غلط و مبتنی بر سوءبرداشت از واژگان و مفاهیم علمی است. مجریان قانون جذب نیز مثل سایرین دست به دامان تشبیهات علمی و همچنین استقراض از فیزیک میشوند تا بهنوعی مخاطب ناآگاه که دانشی در زمینه فیزیک ندارد تحت تأثیر قرار گرفته و باور کند که این قانون ، در علم نیز مسبوق به سابقه است و کاربرد دارد. در زیر یک نمونه از این استدلالها را بی کموکاست نقل میکنیم:
درواقع همانطور که آهنربا، خاصیت جذب آهن را دارد، ذهن انسان نیز قابلیت جذب دارد و همان چیزی را جذب میکند که به آن میاندیشد. انرژی ذهنی شما همچون مغناطیسی قدرتمند عمل میکند تا شرایط، وقایع و رویدادهایی را که به جذب آن خواسته منجر میشود بهسوی شما بکشاند.
بررسی علمی و نگاه متخصصان به این کتاب و فیلم:
نتیجهگیری
هیچکس منکر تأثیر تفکر و روحیه مثبت در بهبود زندگی روزمره نیست. بدیهی است اگر کسی رفتار اجتماعی معتدل و جذاب داشته باشد دوستان بهتر و بهتبع آن محتملاً موقعیتهای بهتری برای کسبوکار و زندگی پیدا میکند. اما این موضوع اساساً یک بحث روانشناختی (یا به عبارتی جامعهشناسی) است و ابداً هیچ ارتباطی به یک قانون موهوم و بیپایه به نام قانون جذب ندارد.
منبع :
سلام بر شما دوستان
شاید چیزی حدود 15 سال کمی بیشتر کمی کمتر از ورود یک مکتب فکری جدید به کشور ما میگذرد . این مکتبهای فکری تحت نام عناوینی چون تکنولوژی فکر ( موسس دکتر علیرضا آزمندیان) و مجله موفقیت ( آقای حلت ) با ترجمه کتب بسیاری همراه شد و سیلی را در کشور راه انداخت و بسیاری از جوانان و میانسالان را مخاطب خویش ساخت .
به شخصه تقریبا از سال 80 با مطالعه تصادفی کتابی از ناپلئون هیل با این مکتب فکری آشنا شدم . نام کتاب را بخاطر ندارم ولی ساختار کتاب بر اساس کلمات قصار و جمله های برگزیده از نامبرده تشکیل شده بود .
سه یا چهار سال بعد از طریق یکی از دوستان با دکتر علیرضا آزمندیان آشنا شدم و در یک دوره از سمینارهای ایشان شرکت کردم و با اینگونه مکاتب فکری آشنایی بیشتری پیدا کردم ؛ کتابهای ایشان را مطالعه کردم و روشهای ایشان را به کار بستم .
در طی همان سالها کتب مختلفی که در این زمینه بسیار پرتیراژ بود را مطالعه کردم و مستند راز که از شبکه چهارم سیما پخش شد را چندین و چند بار نگاه کردم .
ازآنجایی که از ابتدای نوجوانی به مطالعه علاقه بسیار داشتم و بسیار کتاب میخواندم طرز تفکر انتقادی در من نهادینه شده بود و در افکار و تفکرات شخصی خودم دست به نقد و موشکافی اینگونه مکتبهای فکری زدم ولی بنا به دلایل مختلف انتشار این افکار به تعویق افتاد تا اینکه امروز تصمیم گرفتم بر این تنبلی چندین ساله غلبه کنم و تفکرات و نقدهایم را به رنگ قلم درآورم .
علت اینکه نام این وبلاگ را ضد آزمندیان گذاشتم این بود که عمده اطلاعات و شنیده ها و آموخته های من در این زمینه از کانال دکتر آزمندیان بدست آمده و روی صحبت من بیشتر با ایشان است بخصوص که مسلما به ناپلئون هیل دسترسی ندارم !!! و سبک بیان و آموزهای دکتر حلت را نیز نمیپسندم و علاقه ای به سبک ایشان ندارم .
اکثر اشارات و مثالهای من در ادامه بکار این وبلاگ به گفته ها و عقاید و مسائلی است که دکتر آزمندیان در سمینارها و کتابهایشان بکار برده اند .
در ادمه بکار این وبلاگ هیچ توهینی به هیچ شخصی نخواهد شد و ما فقط به بحث و برسی و نقد این مکتب فکری با گرایش به گفته های دکتر آزمندیان خواهیم پرداخت .